- نوع پرست
- آنکه همنوع خود را دوست دارد، نوع دوست
معنی نوع پرست - جستجوی لغت در جدول جو
- نوع پرست
- کسی که همنوع خود را دوست دارد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مردمپرستی عمل نوع پرست: دوست داشتن همنوع. توضیح هرکی علاوه بر دلبستگی که نسبت بخویشتن دارد متمایل است باینکه در غم و شادی دیگران شرکت جوید و از ناخوشی آنها متالم و از خوشی آنها متلذذ و مسرور شود. بعبارت دیگر نسبت بهمنوعان خود دارای علاقه و دلبستگی است. این میل اجتماعی را که معمولا به لفظ نوع پرستی تعبیر میشود بسیاری از حکما غریزی و فطری بشر میدانند ولی بعضی حکما نیر هستند معروف باصحاب نفع که در حقیقت وجودی این میل اجتماعی یا لا اقل در فطری بودن آن تردید روا داشته اند (دکتر سیاسی. روانشناسی از لحاظ تربیت. 378)
سگ شکاری کلب معلم، یوزپلنگ، جن، فرشته ملک
متکبر خود خواه معجب
آنکه به پول علاقه وافر دارد
نفع پرست نفع طلب
کسی که به همنوع خود محبت و احسان کند
آنکه در جمع کردن پول حریص باشد، پول دوست
آنکه خود را دوست دارد، کسی که به میل هوا وهوس خود رفتار کند
خودپرست هوی پرست هوس پرست
آنکه علاقه مند بقبر است: ... همه گور پرست باشند و همچون دختر کان که لعبت بیارایند. رافضی گورخانه بیاراید و منقش کند
ورنی ورنیک آنکه بهوی و هوس خود رفتار کند
مردمدوست نوع پرست
کسی که همنوع را پرورش دهد و تعهد و غمخواری آنان کند
ریژ پرست (ریژ هوی) کسی که تابع امیال وآرزوی نفس خود میباشد (صرف نظر از مبادی شرعی و اخلاقی) : اما هرزه گرد بی نماز هوا پرست هوس باز که روزها بشب آرد در بند شهوت و شبهاروز کند در خواب غفلت و بخوررهر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید رندست و گرد رعباست
Philanthropic
filantrópico
filantrópico
filantropijny
филантропический
філармонічний
filantropisch
philanthropisch
philanthropique
filantropico
परोपकारी
দানশীল
filantropi
hayırsever
mpenzi wa watu
פילנתרופי